شاعر : علی انسانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل
دید چون نیست،به جز غصّه انیس دگرش زهر یارش شد و بنشست،کنارجگرش نه به غیر از دل اوغمخور او بود کسینه به دامان کسی جز به سرخاک،سرش
گفت برعترت خود ازپی من گریه کنیدخود خبر داد که برگشت ندارد،سفرش بارها تا به در حجره نشست و،برخاستاوّلـش بـود ولی داد ز آخــر، خــبـرش دست مولا به دل و،دست غلامش بر سرچشم او بر وی و،او چشم به راه پسرش جگر پاره بهجا بود و،جگرگوشه نبود حجره در بسته،ولی باز به در،چشم ترش